حدود سال 1350 من در روزنامه كیهان كار میكردم. آن موقع من یك نوجوان كنجكاو بودم و كارهای اردشیر محصص را هم كه به چاپ میرسید، با علاقه دنبال میكردم و البته خود او را هم توی راهروی روزنامه كیهان غالباً میدیدم. اردشیر شخصیت خیلی جالبی داشت. اگر درست به خاطر بیاورم، او معمولاً با كسی حرف نمیزد و توی خودش بود. برای من او تقریباً شبیه یك كاراكتر كارتونی بود، درست همانطوری كه از روی عادت میكشید. بهتر است بگویم یك شخصیت مسحوركننده. و حالا پس از گذشت نزدیك به 30 سال از آن زمان، احساس غرور میكنم كه این شانس را بهدست آوردم تا گزارشی از او تهیه كنم. برای من اصلاً عجیب نیست كه سئوالات را بسیار كوتاه جواب میدهد. این كاملاً مشهود است كه اردشیر حرفهایش را از طریق طرحهایش میزند. این زبانی است كه وی داوطلبانه انتخاب كرده است. متأسفانه باید بگویم، اردشیر در این بیست سال اخیر از بیماری پاركینسون رنج برده است.
علی مؤیدیان
• چرا طراحی را انتخاب كردید؟
من انتخاب نكردم، او مرا انتخاب كرد و آن را دوست دارم.
• وقتی قلم شما به حركت درمیآید، چه راهی را دنبال میكند؟
نمیدانم.
• آیا این امكان برایتان وجود داشته كه با بینندگان آثارتان مواجه شوید و شور و حال آنان را ببینید؟
گاهی! هنوز بسیاری از كارهای من ناشناس مانده است.
• چه چیزی یك كارتونیست را از بقیه متمایز میكند؟
برای من چیز خاصی نیست. این مثل نفس كشیدن است و ضربان قلب.
• بهترین چیز برای شما چیست؟
خوشحالیام موقع كار.
• فكر میكنید برای كارهایتان آزاد بودهاید؟ آیا هیچ دچار خود سانسوری شدهاید؟
در ایران نه. در مورد موضوعات به شدت سكسی خودم را سانسور میكنم.
• اگر میتوانستید دوباره از اول كاری را انتخاب كنید، آیا باز هم كارتونیست میشدید؟ از اینكه كارتونیست هستی، خوشحالی؟
بله. این تنها كاری است كه بلدم چگونه انجام دهم.