"وقتي كه طرح ميزنم، همه آن چيزهايي كه خواندهام يا شنيدهام در دستهايم قرار ميگيرد ..." (از حرفهاي اردشير محصص)
اردشير طرحهاي اوليهاش را بر اساس قصههايي كه مادرش براي او تعريف ميكرد از همان سنين طفوليت به روي كاغذ آورد و از همان زمان نيز تاكنون كه چيزي بيش از 60 سال ميگذرد، هنوز طرح ميزند و ادامه ميدهد، بدون وقفه و اكنون بايد گفت هنر او نه تنها براي ايرانيان، بلكه براي همه جهانيان صاحب ذوق و آشنا با هنرهاي تجسمي نيز قابل احترام است و به طرحهاي او به عنوان سبكي منحصر به فرد كه پس از گذشت اينهمه سال دوري از ايران هنوز عطر و بوي ايراني خود را حفظ كرده است مينگرند.
اردشير فارغالتحصيل رشته حقوق از دانشكده علوم سياسي دانشگاه تهران در ادامه راه دانشگاه، راهي را انتخاب ميكند كه از بنيان چيز ديگري است. خلق طرحهاي طنزآلوده كه بيشباهت به كابوسهاي شبانهاش نيست؛ سياه، تلخ و كوبنده.
آثار محصص ابتدا در نشريات ايراني مثل كيهان، آيندگان و فردوسي به چاپ ميرسد؛ نشرياتي كه در شرايط و جو آن زمان تا حدودي نوگرا بودند، ضمن آنكه دوستياش با احمد شاملو باعث شد مجموعه "تيمارستان" را براي اولين بار در "خوشه" كه به شاملو تعلق داشت به چاپ رساند. پس از آن بعضي از نشريات معتبر جهان، مثل نيويورك تايمز، پلي بوي، جيون آفريك، نايشن نيز اقدام به چاپ آثار او ميكنند.
اردشير تنها هنرمند طراح ايراني است كه از طريق مطبوعات آمريكايي مطرح ميشود؛ جايي كه حتي بسياري از هنرمندان اروپايي آرزوي رسيدن به آن جايگاه را دارند.
به موازات آن، طرحهاي اردشير به مجلات تخصصي گرافيك آمريكا نيز راه مييابد؛ نشرياتي چون هنر گرافيك (Art Graphics)، گرافيك ديزاين (Graphic Design)، هنر گرافيك و ارتباطات (Graphic & Communication Art).
اردشير تنها ايراني است كه در زمينه طرحهاي داراي طنز بيشترين محبوبيت و شهرت را در جهان از آن خود كرده است و بايد اشاره كنم به تازگي مجموعهاي از آثار اردشير توسط كتابخانه ملي آمريكا موسوم به Library of the U.S. Congress خريداري شده است تا براي تماشاي عموم علاقهمندان عرضه شود.
آنهايي كه از نزديك با اردشير آشنايي دارند به خوبي ميدانند كه او به هر كجا كه قدم ميگذارد، قلم و كاغذش را به همراه دارد. براي او فرقي نميكند در كافه باشد يا در سينما و تئاتر يا سيرك و حتي كلوپهاي شبانه! براي اردشير فرقي نميكند به كجا پا ميگذارد. او مردي است با قلم و كاغذ، اردشير بدون طراحي معني ندارد. هنرمندي كه با دستهايش همه لحظههاي زندگي مردم عادي و لحظاتي كه در اطرافش ميگذرد را با ايدههايي كه در سر ميپروراند آشتي ميدهد و به روي كاغذ ميآورد ... .
سابقه آشنايي من با طرحهاي اردشير به مجله "فردوسي" و "كيهان" قبل از انقلاب برميگردد. فردوسي مجلهاي فرهنگي و روشنفكري بود و كيهان نيز در ميان دانشجويان طرفداراني داشت. اردشير در آنجا براي مقالات فرهنگي و اجتماعي طرح ميزد و شايد از زيباترين كارهاي او بايد از طرحهايي كه در كنار مقالات دكتر علياصغر حاج سيدجوادي به چاپ رسيده است، نام برد. سيدجوادي در مقالات خود به مسائل و موضوعات جامعهشناسانه ميپرداخت، چيزهايي مثل ماشينيزم و تأثير آن بر جوامع مختلف كه مد مقالهنويسي آن دوران بود و يا مباحثي مربوط به سنت و مدرنیسم و محصص جوان هم او را با طرحهايش همراهي ميكرد، يعني نوعي "ايلوستراسيون" تا به اين وسيله موضوعات و مطالب آن بهتر پرورانده شود. اردشير با مهارت تمام اين كار را ميكرد و از پس انتقال مفاهيم مقالات او به خوبي برميآمد. پيشروي او در اين كار تا جايي بود كه گاهي طرحهاي "محصص" بيشتر از مقالات "سيدجوادي" مورد توجه قرار ميگرفت.
وقتي از آلبرت كوچوئي ـ منتقد صاحب نام دهههاي 40 و 50 كه سابقه دوستي با او داشته است ـ از شخصيت محصص ميپرسم، با كمي مكث ميگويد: "بايد بگويم براي من محصص يعني سكوت و كار. او به ندرت حرف ميزد، طوري كه وقتي زبان ميگشود، انگار انقلابي صورت گرفته است. محصص حتي وقتي توي اتوبوس يا تاكسي هم سوار ميشد، طراحي ميكرد. اردشير هرچه را كه نميپسنديد بلافاصله پاره ميكرد و دور ميريخت. سطل آشغالش هميشه پر از كاغذ پارههايي بود كه اگر آنها را جمع ميكردم الآن ميتوانستم چندين كتاب از طرحهاي او داشته باشم... ."
ايراندخت محصص، خواهر مهرباني كه لحظهاي از زندگاني پربارش را بدون حضور نام اردشير سپري نكرده است، براي توصيف شخصيت اردشير، اينگونه برايم ميگويد: "براي اردشير چيزي بالاتر از طراحي معني ندارد. او همه چيز را به خاطر طراحي از ياد ميبرد... ."
سكوت محصص را حتي در مكاتبات او هم ميتوانيد دنبال كنيد. چند سال قبل كارت تبريكي برايم فرستاد كه كار خودش بود. يك كاكا سياه كه دايره ميزد، با اين جمله در زير طرح "عيدت مبارك"، بدون آنكه اسمي از من بياورد و يا اسمي از خودش. شايد براي او نوشتن نام، چيزي خارج از مقوله طراحي است، پس ميشود به آساني فراموشش كرد. يك بار هم مجلهاي از طرحهايش را برايم فرستاد، بدون آنكه يادداشت يا كلمهاي در داخل پاكت قرار دهد، درحالي كه روي بعضي از طرحها را مثل نقاشي كودكان رنگآميزي كرده بود.
در ميان اروپاييها توپور1 و پيكاسو2 جزء اولين هنرمنداني بودند كه به آثار محصص توجه ويژهاي نشان دادند. براي پيكاسو، محصص دلاوري است كه بيمحابا به قلب دشمن ميزند و براي توپور، محصص شخصيتي است كه بايد از او بخواهيم تا بينهايت برايمان طراحي كند؛ با اين جمله معروفش "اردشير باز هم ادامه بده..." كه در زير طرحي به احترام محصص حك كرده است.
در آمريكا اولين بار ديويد ليواين3 به سراغش ميرود؛ كاريكاتوريست و نقاش معروف آمريكايي كه به رسم اظهار دوستي و صميميت كاريكاتوري از اردشير خلق ميكند. ليواين در اين طرح سر او را به تقليد بعضي از كاراكترهاي آثارش چون بادكنكي به هوا ميفرستد؛ سري كه با نخ بادكنك به بدن محصص گره خورده است... .
متأسفانه در اين فضا مقدور نيست تا مطالبي بيشتر درباره آثار و شخصيت هنري او گفته شود. اما چيزي كه لازم است به آن اشاره كرد، همان سبك منحصر به فرد اوست كه در آثار كمتر هنرمندي ديده شده است: اصالت خط و تنها خط بدون هرگونه حاشيهپردازي... .
"... هر وقت درگير طرحي هستم كه به سوي چيزي كه ميخواهم حركت نميكند، قلم را زمين ميگذارم و به آرامي به او ميگويم... اگر جرأت داري حركت كن... ." (از حرفهاي اردشير محصص)
پينوشت
1- Ronald Topor، كارتونيست تلخنگار
2- Pablo Picasso، از بنيانگذاران مكتب كوبيسم
3- كاريكاتوريست معروف آمريكايي كه شخصيتهاي تاريخي را به صورت كاريكاتور چهرهنگاري ميكند.