برای نوشتن مقالهای در مورد فوتبال لاهیجان هیچ وقت نیاز به مقدمهسازی از نوع ساختگی نبوده و نخواهد بود؛ چون آنقدر صفحات فوتبال گیلان به درخشش فوتبالیستهای لاهیجی مزین شده و افتخارات بیشماری برای این شهر تاریخی به ثبت رسیده که همه اهالی فوتبال شهر چای و ابریشم و دیگر مردمان گیلان زمین از آن آگاهی دارند و از قدیم تاکنون اینگونه بوده که ریشه تاریخ فوتبال گیلان را ابتدا بندر انزلی، بعد لاهیجان و بعدها رشت دانستهاند و این مطلب را نگارنده نه از روی تعصبات لاهیجانی بودن، بلکه از روی دیدگاههای پیشکسوتان فوتبال گیلان که با آنها همکلام شدهام با افتخار در خاطرم ثبت کردهام.
افتخاراتی که پیش از انقلاب باعث درخشش تیمهای فوتبال آموزشگاههای لاهیجان در سطح کشور و حضور فوتبالیستهای مطرح این شهر در دیگر تیمهای مطرح استان و کشور شد را باید در خاطرات قدیمیها جستوجو کرد که همواره از آن به بزرگی فوتبال لاهیجان در سطح کشور یاد میکنند. خاطراتی که بعدها با درخشش تیمهای لاهیجانی در لیگهای معتبر استانی و منطقهای کشور ادامه یافت. همچنین حضور نامدارانی از فوتبال این شهر در سطح تیمهای ملی اثباتکننده این مدعا بود که فوتبال لاهیجان به حق به عنوان یکی از ریشههای قدیمی فوتبال استان باید همواره مورد احترام باشد و برای ادای این احترام باید برای آن حداقل امکانات را فراهم نمود.
در طول سالهای طولانی حضور فوتبال لاهیجان در سطح استان و کشور، ورزشگاه فعلی تختی تنها مجموعه فوتبال این شهر بوده که بهجز سالهای ابتدایی و چند سال اخیر که وضعیت چمن آن سر و سامان گرفت، هیچگاه ورزشگاه قابل اعتبار و استانداردی برای تیمهای میهمان و میزبان نبود و در طول سالهایی هم که همه شهرها برای احداث زمین دوم و سوم در تلاش و رقابت با هم هستند، افتخارمان به زمین غیرآماده ورزشگاه مهر است که تازه آنهم برخلاف معمول که باید شمالی ـ جنوبی ساخته شود، به صورت شرقی ـ غربی احداث شده و حتی برای تمرین نیز از استانداردهای لازم برخوردار نمیباشد.
شهری که روزگاری سه تیم فوتبال آن در لیگ باشگاههای استان برای خود قدرتنمایی میکردند و دربیهای فوتبال لاهیجان بین تیمهای صنعت چای، شهرداری و رودبنه، هزاران نفر را به ورزشگاه پیر تختی میکشاند، این روزها بعد از انحلال صنعت چای که روزگاری در لیگ کشور حضور داشت و همیشه در میان تماشاگران تیم اول لاهیجان بود و تیمداری محدود رودبنه، تنها امید فوتبال این شهر به باشگاه شهرداری میباشد که این باشگاه نیز با توجه به کم شدن درآمدهای شهرداری که تنها حامی مالی باشگاه است، امسال بعد از صعود به لیگ دسته دوم کشور و مشکلات عدیده مالی، حتی تا آستانه انحلال هم پیش رفت، اما با توجه به مخالفت اعضای شورای شهر و تلاشهای شهردار و هیأت مدیره، با تصمیمی که شاید میل واقعی هیچکدام از برنامهریزان و مسئولان باشگاه نبود، برای زنده ماندن فوتبال شهر مجبور به واگذاری سهمیه دسته دوم و دریافت سهمیه لیگ دسته سوم کشور شدند.
باشگاهی که با عنوان تنها افتخارآفرین فوتبال لاهیجان به لیگ دسته دوم کشور صعود کرده بود، مجبور شد به خاطر بدهیهای فصل گذشته به بازیکنان و سایر طلبکاران و حکم تعلیقی کمیته انضباطی هیأت فوتبال استان، به اجبار و تنها برای زنده نگاهداشتن تنور فوتبال این شهر، سهمیه دسته دومی خود را با سهمیه دسته سومی صنعت نفت نوین آبادان معاوضه کند تا تیم دوم نفت آبادان به خاطر حساب پُر پول خود یکشبه به لیگ دسته دوم صعود کند.
نکته اینجاست که ای کاش شعار عدالت به عنوان هدف مسئولان کشور در ورزش رعایت میشد و کسی بررسی میکرد که چرا تیمهای ریشهداری همچون لاهیجان که با دارا بودن تیمهای پایه و حضور تیم نوجوانان آن در لیگ دسته اول کشور، جوانان و امید در لیگ استان، بزرگسالان در مسابقات کشور، تیم فوتسال بانوان در رقابتهای استانی و با دارا بودن زمین اختصاصی، باید از بیپولی همواره ناله سر دهد و مدیران آن برای جذب پول به این در و آن در بزنند و هرگاه درآمدهای شهرداری دچار کاهش شود، مدیران باشگاه به خود بلرزند و آنگاه تیمهایی که در سطح فوتبال ایران تعداد آنها درحال افزایش است، به عنوان دومین تیم آن باشگاه با یدک کشیدن نام نوین و خیالی آسوده از اعتبارات بیانتهای دولتی در سطح کشور پُز پولداری خود را بدهند. نگاهی به باشگاههای "نوین دار" در فوتبال کشور این موضوع را به خوبی نشان میدهد. شاید اگر اندکی از این بودجه افسانهای را باشگاهها و شهرهای فوتبالخیزی همچون لاهیجان داشته باشند و اگر اغراق نباشد میتوانند ظرف مدت کوتاهی با کمترین هدردهی بودجه در سطح اول فوتبال ایران خود را مطرح نمایند.
جایگاه فوتبال شهری که روزگاری در سکوی سهگانه فوتبال آموزشگاهی کشور خودنمایی میکرد و هزاران علاقهمند را به سوی ورزشگاهها میکشاند، با این وضعیت فعلی اصلاً زیبنده نیست. اصلاً قابل پذیرش نیست که با اینهمه استعداد، ما برای منحل نشدن تنها باشگاه شهر و همچنین سقوط اجباری یک ردهای آن و حضور در لیگ دسته سوم، خوشحال باشیم که هنوز هستیم و متأسفانه حتی باید به خاطر این نوع ماندن جشن هم گرفت، چون واقعاً کار از گریه کردن هم گذشته است. چرا این بیپولی باید ما را به اینجا بکشاند.
این نکته را هم باید عنوان نمود... کاری که متولیان باشگاه انجام دادند، کاری قابل تحسین بود. آنها با تدبیر خود نگذاشتند فوتبال لاهیجان تعطیل شود، چون اگر امسال به هر دلیلی این باشگاه در فوتبال بزرگسالان تیمداری نمیکرد، ناقوس مرگ فوتبال لاهیجان برای همیشه به صدا درمیآمد و کسی هم به روی خود نمیآورد.
باشگاهی که هماکنون به نام شهرداری در فوتبال کشور در هر هفته صفحات روزنامهها و رادیو و تلویزیون استانهای کشور را مزین به نام پرافتخار لاهیجان میکند، از آن مردم و شهروندان این شهر میباشد. باشگاهی که با پرورش استعدادهای شهر و منطقه باعث دوری این آیندهسازان از دامهایی همچون اعتیاد و ... میشود و پرورش این افراد و حضور علاقهمندان در زمان مسابقات این باشگاه و مشغول کردن آنها در میدان ورزش میتواند کاری درخور تحسین باشد؛ اما همه این کارها بدون داشتن پشتوانه و پول در دنیای حرفهای امروز هیچ معنایی ندارد. تازه اگر متولیان جهانی فوتبال روزی بفهمند که باشگاههای باریشهای همچون شهرداری لاهیجان با سالی حدود 120 میلیون تومان اینهمه جوان را جذب ورزش کرده و در چند رشته هم تیمداری میکند و حتی برخلاف تیمهای بزرگ کشور، از آموزش نونهالان و نوجوانان نیز غافل نمیشود، فکر کنم باید توپ طلایی فوتبال جهان را به اینگونه باشگاهها بدهند.
شهرهایی چون لاهیجان هیچگاه دارای خواستههای نامعقول نیستند و تنها خواستار اعطای امکانات در حد معمول میباشند و فکر نکنم این درخواستی غیرقابل پذیرش باشد. اینکه بخشی از بودجههای آنچنانی برخی باشگاهها (که باید آنها را در حد تیم دانست) را به باشگاههایی مثل شهرداری با دارا بودن تیم در تمام ردهها و زمین اختصاصی بدهیم، شاید بخشی از آن عدالتی باشد که پیش از این از آن یاد کردیم.
فوتبال لاهیجان عاشقان سینهچاکی دارد که حاضرند جانشان را برای شهر خود فدا کنند، اما باید از آنها دفاع و حمایت کرد. باید همه کسانی که دلشان به حال ورزش این شهر میسوزد، بهطور واقعی وارد گود شوند. اینکه در جای خود بنشینیم، بگوییم باشگاهها باید مورد حمایت واقع شوند و اینکه باشگاهها در برابر پدیده اعتیاد میتوانند به عنوان یک سد عمل کنند و هزاران حرف دیگر و اینکه اینها تنها در حرف باشد، هیچ فایده ندارد و اینگونه میشود که امسال این اتفاق افتاد.
یادمان نرود پارسال که نخستین سال حضور باشگاه شهرداری در لیگ کشور بود و باید به جشنی در سطح شهر بدل میشد، سال بد فوتبال این شهر شد! بازیکنانی که تنها حرفه آنها فوتبال بود و از بد حادثه و پرداخت نشدن به موقع مطالبات به حق خود ماهها در برابر خانوادههایشان شرمگین بودند و مدیران باشگاه نیز که در برابر اجرای تعهدات خود شرمنده ورزشکاران باشگاه بودند و کاری هم از دست کسی ساخته نبود و بازیکنان با نداریها ساختند و مدیران هم به دنبال حل مشکلات تا آخرین لحظه از هیچ تلاشی کم نگذاشتند. به هر حال مشکلات پارسال باعث شد تا از فروش یکصد میلیون تومانی سهمیه باشگاه، تمامی بدهیها پرداخت شود تا باشگاه فصل جدید را بدون حاشیه آغاز کند و چشم انتظار حمایت همه کسانی باشد که باید جانانه برای حمایت وارد میدان شوند.
شهرداری به عنوان تنها حامی مالی باشگاه نمیتواند به تنهایی باشگاهداری کند، چون مردم برای اجرای طرحهای عمرانی و پیشرفت شهر خود از شهرداری انتظار دارند و شهرداری نیز تنها به خاطر احترام به جامعه ورزش شهر لاهیجان با قدرت از باشگاه حمایت میکند و از سویی نباید خود را تنها احساس کند و اعضای هیأت مدیره هم بایستی به دنبال جذب منابع مالی باشند.
کارخانجات و صنایعی که هر روز تبلیغات کالاهای خود را در سطح رسانه ملی و مطبوعات به تصویر میکشانند و تابلوهای آنها در تمامی ورزشگاههای داخلی و خارجی به چشم میآید، باید نخستین افرادی باشند که پاسخ دهند برای فوتبال شهر خود تاکنون چه کاری انجام دادهاند و باید در این میان حساب کلوچه نوشین را جدا کرد، زیرا چه آن زمان که هنوز خود باشگاهدار نبود، همه ساله از ورزش و بهخصوص فوتبال لاهیجان حمایت میکرد، اما هنوز هم این انتظار وجود دارد آنها خود را کنار نکشند. نوشین همیشه باید حامی ورزش باقی بماند، اما برخی مدیران کارخانجات کلوچهسازی لاهیجان بگویند برای حمایت از فوتبال این شهر چه قدم مثبتی برداشتهاند.
اما سوی دیگر میدان، مسئولانی هستند که باید از آنها پرسید شما برای حل مشکلات فوتبال لاهیجان چهکار کردهاید؟ اینکه همه از فوتبال لاهیجان انتظار معجزه دارند و کسی هم برای حمایت وارد گود نشود، باید به حال این نوع انتظار بیهوده گریست! چرا باید شهرهایی که سالها پس از لاهیجان وارد عرصه تیمداری شدند، اکنون در سطوح بالاتری به تر و خشک تیمهای خود بپردازند و ما هنوز سوگوار بیپولی خود باشیم.
باور کنید اینکه افتخارمان این باشد که فوتبال لاهیجان زمانی بزرگ بود و همیشه در این خاطرات خاکگرفته خوش باشیم و حرکتی برای توسعه این رشته انجام ندهیم، فوتبال شهرمان همین سطح فعلی را هم از دست خواهد داد و باید سال آینده همین موقع سوگوار سقوط دیگری برای فوتبال لاهیجان باشیم.
این حکایت ادامه دارد و ای کاش قصه پرغصه کمبود امکانات مالی فوتبال لاهیجان همین جا پایان یابد و از همین امروز همه کسانی که میتوانند آستین بالا بزنند، دست یاری دوستداران واقعی فوتبال را بفشارند.
و نکته آخر اینکه باید خادمان واقعی فوتبال را ارج نهاد و حاشیهسازان و کسانی که از موفقیت فوتبال لاهیجان غمگین میشوند را کنار گذاشت. فوتبال نیاز به آرامش دارد و میدان ورزش جای دروغپردازان، حاشیهسازان و ... نیست.
حکایت باقی است تا بعد.
• سرپرست تیم فوتبال شهرداری لاهیجان
•• ماهنامه بام سبز، دوره جدید، شماره 1، فروردین 1389