اگر ندانیم که بیست سال دیگر جایگاه اقتصادی کشورمان و جایگاه کشورهای همسایه مان کجاست، وقتی از چشم انداز بیست ساله سخن گفته می شود این سخن مبتنی بر حدس و گمان نیست و نمی تواند باشد. این چشم انداز جلوه ای از یک نوع آینده نگری علمی است. اما باید در نظر داشته باشیم که حرکت در مسیر سند چشم انداز نیازمند بینش و نگاهی آینده نگرانه است.
در زمینه اقتصاد ایران دو حوزه آینده نگری وجود دارد: «آینده نگری اقتصادی محیطی» ، «آینده نگری اقتصادی جهانی» و «آینده نگری جهانی».
برای یک تصمیم آینده نگرانه ضروری است که رقبای منطقه ای و جهانی خود را شناسایی کنیم و افکار آنها را تشخیص دهیم. همچنین برای یک »آینده نگری محیطی» نیز نگاه موشکافانه ای احتیاج است که کمتر شاهد آن در طراحی ها و برنامه ریزی های مان هستیم. ما به عنوان مثال نقشه جامع آینده شهر تهران را مورد بررسی قرار می دهیم و می توانیم بگوییم خیابان هایمان به این میزان افزایش مییابد و اتوبانها به این تعداد می رسند و مانند آن.
اما متاسفانه معمولا جای یک شناخت دقیق نسبت به شهروند آینده که دنیایش دنیای دیجیتال و نیازهای شهری اش کاملا با نیازهای شهری شهروند امروز یا شهروندی که بیست سال یا چهل سال قبل به دنیا آمده متفاوت است، همواره در این بررسی ها و پیش بینی ها خالی می ماند. مقایسه ای میان زندگی امروز ما و زندگی پنجاه سال پیش، روشن می سازد که تا چه حد شناخت آینده می تواند از اهمیت برخوردار و مقدم های برای توسعه و ترقی باشد.
پنجاه سال پیش در ایران تلویزیون در یک شبکه آن در ایران امروز نه تنها آینده نگری علمی وجود ندارد، بلکه سازمانها و نهادها نیز برای آیندهای که قطعا در پیش است هیچ نوع آمادگی ندارند هم به صورت سیاه و سفید و در ساعاتی محدود برنامه پخش میکرد و اکثر مردم رادیو گوش میکردند و در بعضی خانه ها صفحات گرامافون دیده می شد. تلفن خیلیکم در خانه ها وجود داشت. نوع تدریس مدارس متفاوت بود و اگر سوالی داشتید یا باید به یک آدم باتجربه رجوع میکردید و یا به یک کتاب علمی و آن کتاب علمی باید از طریق پست از خارج از ایران برایتان فرستاده می شد.
حال امروز را با دیروز مقایسه کنید. رسانه ها چه تفاوتی پیدا کرده اند و مقایسه کنید که امروز چگونه بچه ها کتابها را در اینترنت جست وجو میکنند و در کمتر از 5 دقیقه نسخه PDF کتاب مطلوب خود را به دست می آورند. تفاوت های چشمگیری که در نحوه و سبک زندگی و امکانات موجود در کشور ما طی پنجاه سال به چشم می آید نشان می دهد که یک تولید موفق و آینده نگرانه نمی تواند به این زمینه های محیطی بی توجه باشد.
در کشور ما اما بیش از آنکه آینده نگری در چنین مسیری جدی گرفته شود، آینده نگری را در مقام یک علم با تخیل و حدس درهم می آمیزیم. مثال در علم پزشکی از سلولهای بنیادین صحبت میکنیم و می گوییم که در آینده دیگر لازم نیست افراد منتظر کلیه بمانند و کلیه را می توان بر اساس سلول های بنیادی آن فرد بازسازی کرد.
این نوع نگاه گاه با تخیل و حدس همراه می شود و ما نباید آن را با آینده نگری علمی اشتباه بگیریم. باید تفاوت اینها را تشخیص داد و دانست که تخیل، توهم یا باور نیست که به آینده نگری می انجامد، بلکه یک پیش بینی کاملا علمی است که بنیان های آینده نگری ما را شکل می دهد.
باید درنظر داشت که حدس و باور را بزرگ جلوه دادن و آن را به عنوان دانش آینده نگری فروختن کاری خطرناک است. واقعیت آن است که در ایران امروز نه تنها آینده نگری علمی وجود ندارد، بلکه سازمانها و نهادها نیز برای آیندهای که قطعا در پیش است، هیچ نوع آمادگی ندارند. ما اما برای آنکه به کشوری توسعهیافته و پیشرفته تبدیل شویم، احتیاج داریم که به 10 سال آینده فکر کنیم و برای حرکت به سوی جامعه ای آینده نگر مهمترین نکته »درک زمان» است.
خوشبختانه بسیاری از سازمانها و بنگاه های اقتصادی ما اکنون به جایی رسیده اند که بخش تحقیقات بازار و نظایر آن را ایجاد کرده اند و درباره مدیریت استراتژیک صحبت میکنند و ما شاهد جا افتادن تدوین استراتژی ها در اقتصاد و تولید هستیم. اما نباید بدون اطلاع از آینده باز هم به شناخت و پیش بینی روندها بسنده کنیم و در همین گام متوقف شویم.
• استاد دانشگاه و عضو اتاق بازرگانی، صنايع و معادن و كشاورزي ایران
www.khabaronline.ir