به راستی چرا بهمن محصص تافته جدابافته نقاشی ـ مجسمه معاصر است؟ گمان میكنم جماعت فرهنگی وقتی درباره بهمن محصص حرف میزنند، به خودش فكر میكنند تا آثارش. همانطور كه وقتی درباره صادق هدایت و ابراهیم گلستان جدل میكنند، یا از سهراب شهید ثالث حرف میزنند، در بسیاری مواقع به واكاوی شخصیت آنها میپردازند و آن را تأیید یا نفی میكنند، نه ذهن ساختههاشان را.
آنهایی كه فرصت دارند آینده را زودتر از دیگران بشناسند، سهم بیشتری از زمانهشان مطالبه میكنند، و البته در همه موارد قدر و منزلت بهحق آنها در زمانهشان ادا نمیشود. بهمن محصص اینچنین است. او در خیلی از سطوح زودتر از هموطنانش فرصت شناختن، ارزیابی و صاحب سلیقگی معاصر را پیدا كرد. در جوانی با مشاهیر زمانهاش حشر و نشر میكند، پرتره نیما یوشیج، خلیل ملكی و دكتر مصدق را در همان سالها میكشد و در بیست و چهار سالگی در نامهنگاریهایش با نیما یوشیج از او تقاضا میكند، كتابی از اشعارش را در ایتالیا منتشر كند. او با این پیشنهاد، زودتر از بسیاری نیما و جایگاهش را در ادبیات معاصر شناخته است. نیمای خسته از میهمانخانه مهمانكش در پاسخ نامه او مینویسد: "چرا تلاش شما درباره من بیش از خود من است؟ در اینكه در آن دیار ناآشنا از من چیزی انتشار پیدا كند، به خودتان زحمت ندهید. عمر من گذشته است. برای بیمارانی كه ساعت آخر را سپری میكنند، اجرای مراسم دیگر بهنظر مناسبتر باشد. در عوض زمانهای زیادی در پیش است. مملو از انبوه كسانی كه بعد از ما بر سر این سرزمین قدم رنجه میفرمایند و شاید كمتر از ما این جام تلخ را به عنوان گواراترین شربتهای شیرین بهسر نكشند."1
بهمن محصص در طی ده سال اخیر به همه پیشنهادهای دولتی موزهها، كه از او تقاضای برگزاری نكوداشت و بزرگداشت داشتهاند، مشابه چنین پاسخی را داده است.
او با جدیتی تزئینیگریز در نقاشیهایش زمانه را ملامت میكند. با دیدن آثارش به یاد این تعبیر نیكولاس پاپاس از آراء ارسطویی میافتم: "جدیت به معنای عملی است كه به نحوی شایسته در تراژدی آشكار میشود. عمل باید دارای محتوای اخلاقی باشد. این امر به معنی دارا بودن پیام اخلاقی نیست."2 بهمن محصص هم از تراژدی آغاز و به آن ختم میكند. هیچ اثری از او ندیدهام كه اندكی طنازی و امید و تزئینی در آن نمایش داده شده باشد. جدیتی تراژیك كه یا از شخصیت تلخش میآید، یا از برداشت ارسطویی او از هنر. برای من چه تفاوتی میكند! مهم این است كه او تراژدی را منبع الهام نقاشی و مجسمههایش میداند و با این پسیمیسم، تاب و تب دیگری را به نوگرایی ایران به ارمغان آورده است. آثار غضبآلود او فریاد همان آدمی است كه در همه جای جهان در تبعیدی خودخواسته بهسر میبرد و همه آنها كه او را میشناسند، (باز هم تأكید میكنم) بیش از آن كه مسحور آثارش باشند، مقهور شخصیت (به قول جلال آل احمد) كله شق، پردعوی، نامحتمل و لایقش هستند.
در سال 2007، مجموعه آثار بهمن محصص از سوی Sociecta Editrice Romana به چاپ رسید كه شصت سال (2006-1947) زندگی هنرمندانه او را به نمایش درآورده است.
پینوشت
1- برگرفته از نامههای نیما، نسخهبردار شراگیم یوشیج، نشر نگاه، 1376، ص 533
2- دانشنامه زیباییشناسی، بریس گات، دومینیک مک آیور لوپس، فرهنگستان هنر، 1384، ص 18
• دوهفته نامه تندیس، شماره 126، 28 خرداد 1387